کجارفتی دلم تنگ است
میان عقل و دل جنگ است
کجا رفتی بهار من
نگارمن قرار من
تو که رفتی نم باران هم رفت نسیم هم رفت ماهیان دریا هم رفتند من ماندم و یک گرمای عشق سوزان
تو که رفتی سوختم باران
باران، گرفتارت شدم
بدجور بیمارت شدم
باران بزن این زنگ را
کشتی تو قلب تنگ را
باران دوا کن درد من
دستان خیس و سرد من
باران تو اتیشم زدی
بهر عسل نیشم زدی
درباره این سایت